قلب مامان بابا

بدون عنوان

غزاله جونم سه روز دیگه شش ماهت تمام میشه و دوروز بعدش مامان باید بره مدرسه وچقد سخته برام پیش تو و بابایی نباشم اما فردا که بیستویکمه واکسنتو میزنیم.چون بیستو سوم میشه چهارشنبه و اگه زبونم لال یکوقت تو به واکسنت حساسیت بدی تو روزای تعطیل نمیشه دکترتو پیدا کرد.بیستو ششمم که مامان باید بره سرکار اما مامان برات شیر و سوپ و فرنی میذاره و تا ظهر که برگرده باباجون پیشته و میده بهت تا بخوری. فقط میخایم تو آرامش و آسایش بزرگ شی غزاله خانم جاااااااااااااااااااااااااااااااااان بوس مامان زینب جون  بوس بابا محمد جون   عاشقتییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی...
20 دی 1394

غزاله ی غذاخور

سلام خوشگل مامان بابا که روز به روز شیرینتر میشی. الآن دقیقا هفده روزه که چش سیاه مامان غذاخور شده. یک ماه زودتر غذاشو شروع کردم اونم به این خاطر که از بیستو ششم دی باید برم مدرسه و تقریبا شش ساعت پیش غزالم نیستم. هفته اول فرنی،هفته دوم برنج و فرنی و هفته سوم سوپ و دو تا غذای قبلی.   فقط چون دخمل دماغ عملیم به پروتئین گاوی حساسیت داره تو فرنیش شیر خودمو میریزم و تو سوپش گوشت گوسفند یا پرندگان. نوش جونششششششششششششششششششششششش ...
10 دی 1394
1